dokhi bala

سیلوم

چطورین خوفین

جاتون خالی یک اردویی رفتیم خودمون کفیده بودیم اگه میخواین داستانشو بشنوین برین به این ادرس

www.galaxygroup.lxb.com

وبه خودمه هر روزم اپ میشه

|شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,| 12 AM|NaRgEs|

 

Hate...Love

عشق یا تنفر؟

www.lucifer---saint.lxb.com

www.lucifer---saint.samenblog.com

|چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,| 12 AM|NaRgEs|

 
دلـتنگی‌هایـم را

زیـر دوش حمّــام می‌بَـرم،

بُـغـضـم را

میـان شُـرشُـر آب داغ می‌تـرکـانـم،

تا همـه فـکـر کننـد

قرمـزیِ چشمـانـم

از دم کـردنِ حمّـام است....
Click here to enlarge
|یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,| 9 PM|NaRgEs|

*

تنها شادی زندگیم اینست که هیچکس نمیداند تا چه حد غمگینم!

*

*

*

برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی

نترس گردوی کوچک!

آنچه سیاه میشود روی تو نیست،دست آنهاست

*www.lucifer---saint.loxblog.com

in matlabe ziba az webe dooste aziz amirmohammad bardashte shode hargoone kopy bardari mamnooo

|پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,| 7 PM|NaRgEs|

 

 

www.heartbeats.loxblog.com

in yeki az khoshmel tarin matlab haye favorit ame az webe doostam safa joooooooooooooooon bardashtam

|پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,| 7 PM|NaRgEs|

 

ak3.dxd.ir

|پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,| 6 PM|NaRgEs|

.....

 

 

چه رسم جالبیه ؟!

محبتتو میذارن پای احتیاجت ،

صداقتتو میذارن پای سادگیت ،

سکوتتو میذارن پای نفهمیت ،

نگرانیتو میذارن پای تنهاییت ،

و وفاداریتو پای بی کسیت ،

و اونقدر تکرار میکنن که خودت هم باورت میشه که

تنهاییو بی کسیو محتاج !!

|پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,| 6 PM|NaRgEs|

تورامن چشم درراهم....

تورامن چشم درراهم

شباهنگام دران دم که میگیرنددرشاخ تلاجن سایه هارنگ سیاهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم

تورامن چشم در راهم

شباهنگام دران دم که برجادره ها چون مرده ماران خفته گانند

درنوبت که بندددست نیلوفربه بندپای کوهی سرو

گرم یاداوری یا نه من ازیادت نمی کاهم

تورامن چشم درراهم

|چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,| 2 PM|NaRgEs|

آرنولد بنت : داستان نویس انگلیسی(۱۸۶۷،۱۹۳۱) وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!

آگاتوکلس : خودکامه سراکیوز (۳۶۱، ۲۸۹ ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.

آلن پینکرتون : موسس آژانس کارآگاهی آمریکا (۱۸۱۹، ۱۸۸۴) هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.

آیزادورا دانکن : رقاص آمریکایی (۱۸۷۸، ۱۹۲۷) هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.

اسکندر کبیر : پادشاه مقدونی (۳۵۶ ،۳۲۳ ق.م) به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.

الکساندر : پادشاه یونان (1۸۹۳ ۱۹۲۰) یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.

تامس آت وی : نمایشنامه نویس انگلیسی (۱۶۵۲، ۱۶۸۵) مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!

جان وینسون : ماجرا جوی بریتانیا (۱۵۵۷، ۱۶۲۹) وی در ۷۲ سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.

جروم ناپلئون بناپارت : آخرین بناپارت آمریکایی (۱۸۷۸، ۱۹۴۵) در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت.

جورج دوک کلارنس : انگلیسی (۱۴۴۹،۱۴۷۸) به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد.

جیمز داگلاس ارل مورتون : (۱۵۲۵،۱۵۸۱) بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.

رودولفونی یرو : ژنرال مکزیکی (۱۸۸۰، ۱۹۱۷) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.

زئوکسیس : نقاش یونان (قرن پنجم ق.م) به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!

ژراردونرال : نویسنده فرانسوی (۱۸۰۸ ،۱۸۵۵) با بند پیشبند، خودرا از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.

فرانسیس بیکن : (۱۵۶۱،۱۶۲۶) براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت.

فالک فیتز وارن : چهارم بارون انگلیسی (۱۲۳۰، ۱۲۶۴) در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.

کلادیوس اول : امپراتور روم (۵۴ ب م. ۱۰ ق.م) با یک پر آغشته به سم خفه شد.

کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ : (۱۸۶۰، ۱۸۹۵) این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.

گریگوری یفیموویچ راسپوتین : (۱۸۷۱،۱۹۱۶) وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.

لایونل جانسن : شاعر انگلیسی (۱۸۶۷ ،۱۹۰۲) از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.

لنگی کالیر : کلکسیونر آمریکایی (۱۸۸۶،۱۹۴۷) در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.

مارکوس لیسینیوس کراسوس : سیاستمدار رومی (۱۱۵، ۵۳ ق.م) این رهبر بدنام و صراف رمی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت.

هنری اول : پادشاه انگلیسی (۱۰۶۸،۱۱۳۵) در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.

یوسف اشماعیلو : کشتی گیر ترک بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند.

تامس می : مورخ انگلیسی (1۵۹۵ ۱۶۵۰) بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد


 
|سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 5 PM|NaRgEs|



When U Were 15 Yrs Old, I Said I Love U...
U Blushed.. U Look Down And Smile

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...

When U Were 20 Yrs Old, I Said I Love U...
U Put Ur Head On My Shoulder And Hold My Hand...
Afraid That I Might Dissapear...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

When U Were 25 Yrs Old, I Said I Love U...

U Prepare Breakfast And Serve It In Front Of Me

And Kiss My Forhead

N Said :"U Better Be Quick, Is''''s Gonna Be Late.."

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه

When U Were 30 Yrs Old, I Said I Love U...
U Said: "If U Really Love Me, Please Come Back Early After Work.."

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

.بعد از کارت زود بیا خونه

When U Were 40 Yrs Old, I Said I Love U...
U Were Cleaning The Dining Table And Said: "Ok Dear,
But It's Time For
U To Help Our Child With His/Her Revision.."

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی

When U Were 50 Yrs Old, I Said I Love U..
U Were Knitting And U Laugh At Me

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی

بهم نکاه کردی و خندیدی

When U Were 60 Yrs Old, I Said I Love U...
U Smile At Me

وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...

When U Were 70 Yrs Old. I Said I Love U...
We Sitting On The Rocking Chair With Our Glasses On..

I'M Reading Your Love Letter That U Sent To Me 50 Yrs Ago..
With Our Hand Crossing Together

وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

When U Were 80 Yrs Old, U Said U Love Me!
I Didn't Say Anything But Cried...

وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..

نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

That Day Must Be The Happiest Day Of My Life!
Because U Said U Love Me !!!

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری

to tell someone how much you love,
how much you care.
Because when they're gone,
no matter how loud you shout and cry,
they won't hear you anymore

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید


 

|سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| 4 PM|NaRgEs|

miss-A

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد